با " آنام " آمدی ودر همان روز تولدتبه "آنام"برگشتی ....سفرت سلامت ..برو اما"میروی آنجا که با هم روز و شب را آشتی ست "میان شعله های سوخته بر جگرمدل از تنگی میگیرم و به آنجا میاورمو اگر خلف وعده نکند خدایمانبرای من هم"صبح چندان دور نیست ....."همه میگویند روحش شاد ! روحت مگر میشود شاد نباشد؟!اما رئیس... بابا .. عباس جان من روحم خیلی خیلی غمگینست ...چقدر سختست "پشت" بودن ..تمام درونت منهدم از دردهای نامحدود باشد واما باید قوی بمانی تظاهر به قوی بودن خود بار سنگینی ستقلبم بدجور گرفته ..... + نوشته شده در سه شنبه هشتم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 21:39 توسط معراج قدیم خانی واله | "واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 7:43